شرح حال امیر المؤمنین در شب نوزده رمضان
وقتی مَلک شیـون به دنیای سحر زد اشک فلق مثل شـفـق از دیده سر زد فـریـاد ارکان الهدا پـیـچـید در عرش طوری که زهرا ناله از سوز جگر زد بـا ضـربـۀ تــیـغ نـفـاق انـگـار پـایـی یک بار دیگر ضربهها به قلب در زد آلـوده بر زهـر جـهـالـت بود شمشیر آن جهل افزون تر امامت را شرر زد از حصر خار و استخوان آسوده میشد در حالت سجده قفس بگشود و پر زد چشمی که قبل از آفتاب صبح باز است پلکی به مِهر شهر خود با چشم تر زد دخـتـر سر بابا به دامـانـش گـرفت و گـلـبوسه بر گل زخم رخسار پدر زد چندین ستاره نوحهخوان شمس بودند در گوشهای از خانه بر سینه قمر زد آمـد بـه اسـتـقـبـال، کـوثـر از سُـرادق وقـتی که سـاقی پای در راه سفـر زد در روز عاشورا حسینش از علی گفت دشمن به گـودال با قـوای بیـشـتر زد |